کنج خیال

گوشه ای از خیال بافی های یک نیمچه نویسنده

کنج خیال

گوشه ای از خیال بافی های یک نیمچه نویسنده

نمیدانستم انقدر سخت است .

نمیدانستم که دیدن پدرم توی این وضعیت - وقتی که نگرانی جای خود را به ناامیدی داده است - چه قدر سخت است . نمی دانستم پدر ها هم میتوانند خسته شوند و حرف هایی بزنند که بوی ناامیدی میدهند . پدرم کوه صبر بود .دنیایی از امید و ارزو و تلاش . و حالا، خسته ، عصبانی و ناامید ...شبیه هر کسی است جز پدری که من میشناختم . شبیه هرکسی جز ادمی که بود ...

شانه های افتاده و دلی که تنگی اش، گاه گاهی از گوشه ی چشمانش می زند بیرون . ساکت و گوشه گیر . نمیدانستم انقدر سخت است . نمیدانستم انقدر سخت است که تلخی خنده های پدرت را بدون راهنمایی کسی بفهمی . نمیدانستم که خجالت پدر از بچه هایش ، ادم را به مرز جنون و دیوانگی میکشاند. که حاضری همه ی همه ی دنیا را ، به یک خنده ی بدون نگرانی پدرت بفروشی .که چه قدر پدر، وزنه ی مهمی است برای زیستن ...چه قدر ...






پ.ن: من  هنوز معجزه ات را فراموش نکرده ام . میدانم یک جایی همین جاهایی . منتظر یک فرصت . می ایی و همه ی درد ها مثل یک اتوبوس تندروی خشمگین میرود . من مطمینم .

.


تو که یک گوشه چشمت غم عالم ببرد 

حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد ...

۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۹۶ ، ۱۹:۵۶
لاجوردی .
می خواستم بنویسم 
 میخواستم از خستگی های مادرم 
از چشم های نگران پدرم  
از غصه های پنهان خواهرم
و از درد های گاه و بی گاه قلبم بنویسم 
می خواستم برایت نامه ای بنویسم 
که چقدر دوستت دارم 
که اگر نباشی ، چه قدر هوا برای نفس کشیدن کم است 
که بدانی هنوز چقدر به معجزه ی دستان تو ، امیدوارم .
بنویسم دل تنگی، همه ی بیشتر مرا از درون خورده است 
که بگویم بیا ! 
.
.
.
ناگهان اما
هوایی برای نفس کشیدن نبود !


۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ خرداد ۹۶ ، ۲۳:۳۵
لاجوردی .

بسم الله. 

شروع دوباره آن هم برای منی که انگشتانم سال ها به بوی کیبرد آشنا بوده اند و هفته ای یک بار با جادوی کلمات، نوشته ای را به دنیا آورده اند خیلی سخت است. مثل ورشکست شدن مردی در پنجاه سالگی که عادت داشته است سر وقت قهوه بخورد و با ماشین بنزش به همه جا رود. مثل مادری که همه ی بچه هایش را از دست داده و حالا، با عکس هایشان زندگی می کندیا حتی مثل یک نوزاد که فقط او از زیر آوار زلزله جان سالم به در برده است ...

از صفر صفر شروع کردن برای من ، به اندازه ی همه ی این ها و بیشتر حتی ، سخت است. همه ی این ها را نوشتم که بگویم فضای مجازی مهمان تازه واردی خواهد داشت که از شواهد به دست آمده، حالا حالا ها قصد رفتن ندارد و به قولی، قرار است کنگر بخورد و لنگر بندازد :)



الهی به امید تو!

۰ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۹۶ ، ۲۲:۲۶
لاجوردی .